گوش کن، دور ترین مرغ جهان می خواند. شب سلیس است، و یکدست، و باز. شمعدانی ها و صدادارترین شاخه فصل،ماه را می شنوند. *** پلکان جلو ساختمان، در فانوس به دست و در اسراف نسیم، *** گوش کن، جاده صدا می زند از دور قدم های ترا. چشم تو زینت تاریکی نیست. پلک ها را بتکان، کفش به پا کن، و بیا. و یا تا جایی، که پر ماه به انگشت تو هشدار دهد و زمان روی کلوخی بنشنید با تو و مزامیر شب اندام ترا، مثل یک قطعه آواز به خود جذب کنند. پارسایی است در آنجا که ترا خواهد گفت: بهترین چیز رسیدن به نگاهی است که از حادثه عشق تر است
نوشته شده در جمعه 90/4/17ساعت
8:6 عصر توسط الهام.م نظرات ( ) |
Design By : Pars Skin |